مطلب وارده ....تقدیم به روح ملکوتی شهید حجت
تقدیم به روح مطهر و ملکوتی شهید کربلائی حجت الله رحیمی، افتخار و عزت مردم شهرستان باغملک و بخصوص ایل بزرگ ممبینی و طایفه شریف کربلائی محمدرضایی
شهادت جنگ نیست ،رسالت است ،سلاح نیست ،پیام است .کلمه ای است که با خون تلفظ می شود .شهادت در یک کلمه برخلاف تاریخ های دیگر که حادثه است و درگیری و مرگ تحمیل شده بر قهرمانان و تراژدی است ولی در فرهنگ ما،اسلام عزیز ،یک علو است ،خود یک مسئولیت بزرگ است ،خود یک راه نیم بند به طرف صعود به قله معراج بشربت است.وقتی دنیا مالیخولیا می گیرد وهمه عالم علیه مشتی جوان نورس که نمیخواهند و نمی توانند نظم دروغین دنیا را بپذیرند ،متحد می شوند .وقتی تقویم را باید باور کرد که تند تند ورق می خورد،وقتی در خانه ات نشسته ای و می بینی که از زمین و آسمان آتش بر سرت می بارد،باور می کنی که باید بر این نظم بشوری و برآشوبی ،آنوقت دل تنگت را به حسین گره می زنی و حسین را میفهمی که چرا جانش را به دست گرفت و راه افتاد نمی توانی بنشینی ،عشقت را سلاحت می کنی و پای پیاده جانب کارزار میگیری. وعشق یعنی رفتن و تو می روی خرازی،باکری و شریفی و رحیمی و علیزاده و حجت عزیز می شوی و این گونه داستان آغاز می شود وقتی تن مجروح رفیق را در دشت گذاشتی و دست خالی به دشمن یورش بردی ، می فهمی که حسین چه بود و چه کرد.و عشق از یک کودک،حتی پهلوان می سازد .روح ،جاودان می شود و بال می گشاید و تا خدا پر میکشد همین که توانستی از خودت در راه عشق بگذری ،روحت جوانه زده است .از دستهای تو شاخه گلی می روید که شاخه های پیچانش از هر دیوارمانعی میگذرد و به آفتاب می رسد.خوبها می میرند،خوبی زنده می ماند .این است که شهید شمع محفل بشریت است. وقتی خون خوبی را به تن تاریخ پمپاژ کردی می شوی قلب تاریخ و خیلی ها حسرت معاصر بودن با تو را می خورند تا دستهایشان را با دستهای تو قلاب کنند و دست خدا را بگیرند و بالا بروند .سوداگران و میراث خواران همین را نمی فهمند . آنها که نان ونوای خویش را در بودن معنا می کنند ،لحظه برایشان عمر است.این است که کوفه پر از تنهایی علی می شود ،کوفه معنای نامردی و نامردمی می گیرد.جیفه دنیا همه آرزوها می شود و چراغهای رابطه خاموش می شود آن سو ترک ،آنهایی هستند که خدا رافهمیده اند و عشقشان بوی ریا و تزویر نمی دهد خدا را نمی خورند ،عاشقش می شوند و در عشق زندگی می کنند ،حتی اگر بدنهایشان جابه جا از زخم دشمن یادگار داشته باشد.
ما خود از کوی عشقبازانیم نه تماشاکنان رهگذری....
حسین(حسن) فرجی