تا رفتن چیزی نمونده ...
یک روز قبل از اینکه به مناطق جنگی برود با چند تا از بچه ها به گلزار شهدا رفتیم بعد از قرائت فاتحه دیدیم حجت کنار غسال خانه رفت و شروع کرد به خوندن ازش پرسیدیم این سنگ ها چیه داخل جواب رو داد. دیدیم شروع کرد به روضه خواندن که به همین زودی ما رو اینجا شست و شو می دن ....ما خندیدیم گفتیم حاجی این چه حرفیه هنوز جوونی تا مرگت خیلی وقت مونده برگشت و گفت: نه چیزی تا رفتن نمونده .....
از طرف صادقی مردوسی
+ نوشته شده در جمعه ششم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 16:59 توسط حسین رحيمي
|